بعد از ابر...

_باقر:
این‌ها که گفتند روزهای خوبی در راه است! یادت نیست؟ خودشان گفتند، توی چشم‌هایمان زل زدند و گفتند روزهای خوب در راه است. پس چه شد؟

_یونس:
یادم هست، خوب هم یادم هست. گفتند روزهای خوب، اما نگفتند برای چه کسی! روزهای خوب؛ نه برای ما، برای خودشان. دروغ که نگفته‌اند...

رمان بعد از ابر
بابک زمانی

❤️
دیدگاه ها (۰)

پرنده...

صبح ژاله بار

عشق غیر منتظره پارت22

عشق بین سوکوکو پارت ۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط